علی دینامیت
علی انصاریان یکی از معدود کسانی است که در هر سه عرصه پرطرفدار ایران فعالیت داشته است. نوجوانی و جوانی فوتبال، بعد خوانندگی و حالا در میانسالی هم سینما. در هر دو تیم بزرگ شهر تهران یعنی استقلال و پرسپولیس همبازی کرد. البته در میان همبازیهایش پژمان جمشیدی هم یک همچنین سیری را داشته است. علیخان انصاریان و جنجالهایش در زمین فوتبال را به خاطر داریم. این شور و جنگندگی شاید به دوران کودکیاش بازمیگردد. دورانی که به گفته خودش در محلههای داشمشتیها گذشته بود و کم شر و دعوا نداشت. او از همان دوران هم بچه آرامی نبود و به علی تیانتی یا علی دینامیت مشهور شده بود.
دستفروشی در پسکوچههای تهران
علی انصاریان 14 تیر 1359 در تهران متولد شد. کودکی را در محله پایینشهر همچون عارف و غیاثی گذراند. وضعیت اقتصادی متوسط بود و علی از همان دوران کار میکرد تا کمکخرج باشد. تابستانها به همراه برادرش شانسی و آلاسکا میفروخت و در مکانیکی، تراشکاری و ... شاگردی میکرد. شروشور هم کم نداشت. در دوران دبیرستان 4 بار مدرسه عوض کرد. به قول خودش هر جا میرفت دعوا به پا میشد. همین خلق در زمین فوتبال هم با او بود در دوران فوتبالش نزدیک به 100 بار عضلات مختلفش بخیه خورد. اما علی انصاریان هر چه که بود برای خانواده و بخصوص مادرش پسری آرام و مطیع بوده و هست. او در رابطه با عشق و علاقه به مادرش به میگوید: «مادر شریفترین و پاکترین موجود است. به نظر من اگر خدا میخواست قدرت خود را به ما نشان دهد، با آفریدن مادر این کار را انجام داده است. تمام خوبیهای خدا در مادر خلاصه شده است... دوست دارم آنقدر زندگی کنم که یک روز قبل از مادرم نباشم.» علی یک خواهر و برادر کوچکتر به نامهای فاطمه و محمد دارد. آنها در اواخر دهه 80 پدر بزرگوارشان را از دست دادند.
دوران فوتبال در یک نگاه
با دستفروشی و شاگردی هر طور که شده پول رفت و آمدش را درمیآورد و برای تمرین فوتبال به آنسوی شهر میرفت. تا اینکه از میان 5 هزار نفر برای بازی در تیم تهران انتخاب شد. بعد از آنهم به نوجوان پیام پیوست و در رده سنی نوجوانان برای تیمهای بانک سپه، بانک ملی و فجر سپاه توپ زد. در رده سنی بزرگسالان هم دو سال برای فجر سپاسی بازی کرد و خیلی زود به آرزوی دیرینهاش یعنی حضور در تیم پرسپولیس تهران رسید. تقریباً 8 سال متوالی در این تیم بزرگ، در پست دفاع بازی میکرد. البته در این میان یک فصل را هم در سایپا گذراند. اما در پایان فصل آخر متوجه شد مدیران باشگاه دیگر او را نمیخواهند و باید رخت از خانه اولش بربندد. آنهم در فصلی که یکی از بهترین بازیکنان پرسپولیس بود و 12 گل برای این تیم به ثمر رسانده بود. پس از اینهمه سال پرسپولیس تبدیل به خانه او شده بود دل کندن از آن سخت. سختتر از آن تصمیمی بود که بعد از آن گرفت. یعنی پیوستن به استقلال. انصاریان هنوز هم آن تصمیم را بزرگترین اشتباه تمام زندگیاش میداند. او پیوستن به این تیم را به فردی تشبیه میکند که تصمیم به خودکشی گرفته و بعد از پرت کردن خودش از طبقه 30 یک سختمان پشیمان میشود، اما راه برگشتی نیست. البته علی انصاریان یک سال بیشتر در استقلال تهران نماند. او عصر جدید فوتبالش را در تیمهایی چون استقلال آذین، استقلال خوزستان، گسترش فولاد و شهرداری تبریز گذراند و با شاهین بوشهر از میادین خداحافظی کرد. علی انصاریان شش بازی ملی را نیز در کارنامه فوتبالی خود به ثبت رسانده است.
عشق سینما
همانطور که میدانید علیخان بعد از پایان فوتبالش به دنیای هنر پیوست. در جایی گفته که به فکر مربیگری نیست و بعد از این تنها دغدغهاش هنر است. عشق سینما از همان محلهها و جاروجنجالهای نوجوانی در او ریشه کرده بود. انصاریان میگوید: «من خیلی وقتها توی صف سینما ایستادم که فیلم عقابها را ببینم. حداقل 20 بار رفتم فیلم گاو را دیدم، هراس و عقابها را دیدم. کانیمانگا را دیدم. دوره ما به دوره جنگ خورد. بعدش هم فیلمهای جنگی بود. ما صبحها میرفتیم سینما و روزی چند فیلم میدیدیم. فیلم فرار بهسوی پیروزی را حداقل 10 بار در سینما دیدم. «سفر سنگ» را در سینما مراد میدان امام حسین دیدم... محله ما قهرمانپرور بود. برای اهالی محله ما بهروز وثوقی، ایرج قادری و سعید راد قهرمان بودند. فکر میکنم 90 درصد فیلمهای فارسی را دیدم...من با کوچهمردها بزرگ شدم با کندو یاد گرفتم، با گوزنها یاد گرفتم. محله من داشمشتی و این چیزها زیاد بود. با اینها بزرگ شدم. ما توی محلهمان جوری بودیم که هر کسی قیصر را میدید تا 2 روز تعریف میکرد. محله ما در مدرسه و مسجد فیلم بروسلی میگذاشتند.» فکر کنم همین توضیحات برای انگیزه پیوستن او به سینما کافی باشد.
علی انصاریان بازیگر میشود
به هر ترتیب آقای فوتبالیست در اوایل دهه هشتاد پا به عرصهای کاملاً متفاوت گذاشت. ابتدا بهعنوان میهمان در قسمتهایی از سریالهایی چون «نقطهچین»، «زیر آسمان شهر»، «چارخونه»، «خانه اجارهای» حضور پیدا کرد. اما در سال 1385 با نقشآفرینی در فیلم سینمایی «پاداش سکوت» بود که بهصورت جدی و حرفهای وارد دنیای تصویر شد. در «کلاف»(1393) اولین نقش اولش را گرفت. بعد از آنهم در فیلمهایی چون «شروع یک پایان»، «حکم تیر» و «حس خوب زندگی» به ایفای نقش پرداخت. در تلویزیون هم با بازی در سریالهایی چون «کیمیا»، «محکومین» و «آسپیرین (شبکه نمایش خانگی)» به فعالیت خود ادامه داد.
همسر ایدهآل
علی انصاریان در گذر از چهلسالگی هنوز ازدواج نکرده مجرد مانده است. این در صورتی است که ملاکهای او برای انتخاب همسر آنچنان هم وسواسانه نیست و میگوید: «تنها ملاک من انسان بودن است. پول، ثروت، شهرت و... هیچکدام برایم اهمیتی ندارد. تنها انسان بودن برایم اهمیت دارد؛ اینکه همسر من قرار است در آینده مادر فرزندان من هم باشد، مهم است که چطور آدمی باشد. هنوز به آن انتخاب نرسیده است.»
تعریف از خود
بشنویم یک تعریف انحصاری از شخصیت علی انصاریان از زبان خودش: «ساده، خودمانی ولی همیشه در لاک خودش است و کاری به کار کسی ندارد؛ مگر اینکه به کارش کار داشته باشند. خیلی وقتها میبینم و میبخشم ولی تا آخر عمر فراموش نمیکنم. علی انصاریان کسی است که لطف خدا شامل حالش بوده و از صدقهسر مادر و پدرش بهجایی رسیده است. خدا را شکر که هیچوقت دستم جلوی کسی دراز نبوده است.»
زابیواکا
حضور در برنامهی اینترنتی زابیواکا را میتوان موفقترین کار او در عرصه تصویر دانست. بقول خودش سالها کار کرد اما دیده نشد اما صحبتهای جنجالی انصاریان در این برنامه باعث بیشتر دیده شدنش شد بطوریکه در فضای مجازی در ایام جام جهانی 2018 صحبتهای به سرعت در بین مردم انتشار مییافت. البته این حرفها بیدردسر هم نبود و برنامه را تا پای توقیف برد.